محتوا
بهمن 27, 1400
موضوعات خوردنی
داستان کوتاه
بهمن 27, 1400
سازمانهای سنتی اگر بعد از یکمدت در ساختارشون بازنگری نکنند، مثل افرادی هستند که یواشیواش، بدون اینکه متوجه بشن، معدهاشون جا بازمیکنه و شکمشون هم بزرگتر میشه! اونوقت هرچی درمیارن، باید خرج خوردوخوراک کنن و هی وزنشون بالا میره و سرعتشون کندتر میشه. این مدیر عزیز ما هم در همایش گرگ والاستریت و امثالهم شرکت میکرد و در تلاش بود که خودش رو با متد روز آپدیت کنه؛ ولی چون با چهارچوب و فرهنگ سازمان که خودش ساخته…
اولین بیمه کاریام سال ۴ سال بعد از شروع کارمندیام رد شد! چرا؟ چون هیچی از قانون کار نمیدونستم. من هم هربار، یکی از اتفاقاتی که در این بیستسال کاریام افتاده رو اینجا مینویسم. بازم چرا؟ چون آشنایی با #حقوق کارمند و کارفرما، محیطهای کاری بهتری برای همه ما میسازه. القصه: چندسال پیش، برای مصاحبه با مدیر منابعانسانی و مدیرعامل دعوت شدم. بعدش هم قرارداد #استخدام رو امضا کردیم. شرایط پیشنهادی و حقوق خیلی خوب…
سوار قایق شدیم تا بریم وسط خلیج فارس. اینقدر دور شدیم که ساحل رو مثل ابر میدیدم. با اون لباس دولایه مشکی توی اون هوای داغ، در حال پختن بودم. ناخدا گفت: چند کیلویی؟ گفتم: هموزن یک کیسه سیمان ۵۰ کیلویی🤣 بعدش یکسری اجسام شبیه وزنه، دور کمرم بست و عینک و ماسک اکسیژن رو روی صورتم مرتب کرد. گفت: حالا وایسا رو پله قایق! و یکهو با سر هولم داد توی آب!!! همهچی سیاه…